قنداقه ات از کهکشان و چهره ات ماه
شد زائر گهواره ات خورشید گهگاه
حور و ملک دور سرت گشتند و گفتند:
معشوقِ پنجم هستی و مولایِ دلخواه
علم الهی در نگاهت موج میزد
فهمید این را زود؛ هر کس آمد از راه
یأبنَ ٱلامامُ ٱلساجدین٬ نورٌ علیٰ نور
ای قامتِ هفت آسمان نزد تو کوتاه
علّامه ها از درک اوصافِ تو عاجز
هر چه معلّم از مقامت غرق در آه
یک قطره از لطف تو با دریا برابر
کوهی از احسان و کرَم در محضرت کاه
قَدرت نباید گم شود در خاکِ قبرت
شأنت به گنبد نیست و استغفرٱلله
پیغمبران و اولیا و اهل عرفان
دور تو میگردند از شب تا سحرگاه!
شاعر : مرضیه عاطفی
- پنج شنبه
- 20
- مهر
- 1396
- ساعت
- 14:54
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه