هر چند که شد سفید تارِ مویت
یک ثانیه برنگشت خُلق و خویت
دق داد حسن(ع) را غم ِ بیماری تو
هنگام نماز؛ لرزش ِ زانویت
بالای سرت حمدِ شفا خواند و گریست
دستانِ حسین(ع) بهترین دارویت
دلواپس و مهربان! کماکان دلسوز...
تغییر نکرد خصلتِ نیکویت
از صبر و سکوتِ ذوالفقارش لبریز
هر بار علی(ع) نشست رو در رویت
از درد نخوابیدی و ایکاش کمی
آرام بگیرد ورم ِ بازویت
صورت چه کبود و چشم هایِ خیست؛
تار است و چه تیر میکشد پهلویت!
- پنج شنبه
- 20
- مهر
- 1396
- ساعت
- 15:8
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه