مانده ام محو تو و غربت اطراف بقیع
غم ِ این بی حرمی حال مرا میگیرد
پنجمین نور خدایی و غمت شد سنگین
در دلم روضهٔ تو آمده پا میگیرد
پسر ِ حضرت سجّادی و سجّاده نشین
در نمازش پدرم ذکر تو را میگیرد
گوشهٔ صحن طبرسی ز غمت گریه کنان؛
مجلس ِ روضه برای تو رضا(ع) میگیرد
پای درس تو به غیر از همهٔ عالِم ها
هر مریضی که رسیده ست شفا میگیرد
قلمت ارث رسیده ست به من آقا جان؛
شاعرت کی صلهٔ کرب و بلا میگیرد؟!
دلم امروز برای عرفه از دستت؛
إذن پابوسی شاه شهدا میگیرد
روز جمعه ست و فدای غم ِ آقایی که
گوشهٔ خیمه برای تو عزا میگیرد!
شاعر : مرضیه عاطفی
- پنج شنبه
- 20
- مهر
- 1396
- ساعت
- 17:21
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه