حضرت زینب سلام الله علیها_مصائب شام
ترسم که شام دختر ما را کند هلاک
راس تو روی نیزه و گاهی به روی خاک
این قوم پست کینه ی خیبر گرفته اند
این قوم پست را شده بغض علی ملاک
در شام بوی شام عدو داغ تازه کرد
جایی که اهلبیت تو افتاده از خوراک
شب های آن خرابه ی بی سقف،سخت بود
هم سرد و هم برای یتیم تو ترسناک
وقتی که اهلبیت تو گودال دیده اند
از سنگ و چوب و آتش شام بلا چه باک
عمامه ی تو سوخت شبیه خیام ما
گودال و شام را شده این امر اشتراک
بیمار کربلا نکند،شام دق کند
زیرا ندید در دل این شهر، چشم پاک
شاعر : علی اصغر یزدی
- شنبه
- 22
- مهر
- 1396
- ساعت
- 14:21
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
علی اصغر یزدی
ارسال دیدگاه