• دوشنبه 3 دی 03

 علی اصغر یزدی

مدح امیرالمومنین -( خورشید روشن می شود بانور ایوانت )

1118


خورشید روشن می شود بانور ایوانت
در هر سحر سر می گذارد روی دامانت

باشد دلیل نظم افلاک خدا روشن
محور شده بر عالم ما تار مژگانت

ما را حواله کن به تیغ ابروانت تا
جان را نگیرد از تن ما شوق چشمانت

فخریست برخرمافروش کوفه چون اخر
دار محبت کرد جانش را به قربانت

هرکس گدایت شد میان جنت اعلی ست
این را شنیدم از لب حق گوی مستانت

ما کمتر از موریم ،در پیش بزرگیت
باشدجفاهرکس که گوید چون سلیمانت

صحرای بی آب وعلف بودیم وخالق کرد
لطفی که آمد سمت صحرا ابر بارانت

ذکر شما کار خلیل الله آسان کرد
وقتی میان شعله ها دید او گلستانت

اول تو رفتی سمت اسلام خدا یا که ؟
اسلام آمد پیش و شد اول مسلمانت

هرکس که در اوصاف توقدری تامل کرد
فهمید حتی انبیا هستند حیرانت

تو میهمان سائلان هستی و خالق نیز
هر پنج شنبه در نجف بودست مهمانت

مارا هوا ی زلف تو اینگونه رسوا کرد
ما را فراق روی تو کرده پریشانت

ما وصله ی نا جور بودیم و در آخر هم
نان ونمک خوردیم وبعد از آن نمکدانت...

کلبی به یمن کهفیان عمری بهشتی شد
لطفی کن و مارا نما کلب نگهبانت

 

شاعر : مرتضی محمودپور

  • یکشنبه
  • 23
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 8:4
  • نوشته شده توسط
  • احسان نیکخواه

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران