تمام هستی ایتام دیدن رویت
به عالمی نفروشند پیچ گیسویت
برای کشتن ما یک اشارتی کافیست
نیاز نیست به چشمان و تیغ ابرویت
کرامتی ست که از شاه لا فتی سر زد
چه حکمتی ست که دشمن شده ثنا گویت
مسیح زنده کند مرده را به اذن شما
نه خلق ، زنده ملائک شدند از بویت
شنیده ام که به وقت نبرد با مرحب
نه جبرئیل ، خدا خود گرفته بازویت
برای عشق تو،من ...نه کعبه سینه چاک زده
ز شوق،بال در آورده آمده سویت
قرار شد که ببازیم هستی خود را
حواله کن سر ما را به چشم دلجویت
خدا گواست که بر عالمی نخواهم داد
امیر عرض و سما ،تاری از نخ مویت
شاعر : مرتضی محمودپور
- یکشنبه
- 23
- مهر
- 1396
- ساعت
- 8:9
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
علی اصغر یزدی
ارسال دیدگاه