من و ماهی که سر تا سر خدایی است
من و ماهی که پایان جدایی است
من و مهمانی قرآن و عترت
که ثقلین نبی در حق نمایی است
نمی دانم چه کس کرده دعایم
که هر چه دارم از فیض دعایی است
کنم تا اینکه جبران گذشته
وجودم طالب فیض و عطایی است
توکل بر خدا کردم که گفتند
بیا امشب که عید مجتبایی است
خدا باب کرم را باز کرده
گنه بخشی زنو آغاز کرده
خدا تفسیر کوثر کرده امشب
عجب لطفی مقدرکرده امشب
به زهرا نام مادر را عطا کرد
گلی تقدیم حیدر کرده امشب
لقب بر یک زن پست و عقیمه
معین لفظ ابتر کرده امشب
برای شرح اسم یا کریمش
به دنیا لطف دیگر کرده امشب
حسن را سفره دار خانه ی خود
خدا تا روز محشر کرده امشب
حسن آمد خدا معروف گردید
به احسان وکرم موصوف گردید
حسن را باید از قرآن شناسیم
به بطنِ کهف و الرحمن شناسیم
حسن را باید از کوثر ،نباء ،نور
ز بسم الله تا پایان شناسیم
حسن که سوره ی المومنون است
امیر جنت و رضوان شناسیم
حسن را وقت سفره پهن کردن
که دارد دست پر احسان شناسیم
حسن که در جمل حیدر ترین است
چو رعد و برق بر عدوان شناسیم
حسن را زینب کبری شناسد
نبی و حیدر و زهرا شناسد
نبی گوید لب خندان حسن جان
زند بوسه بگوید جان حسن جان
به لبخندی ملیح و مادرانه
بگوید بانوی قرآن حسن جان
علی ما بین شُکر حق تعالی
بگوید با دل شادان حسن جان
ملائک همره جبریل گفتند
به قربان تو انس و جان حسن جان
شده تسبیح و ذکر ما تولّا
چه در ظاهر چه در پنهان حسن جان
حسن جان ای حسن جان روزی ماست
که بین ذکر ها این ذکر احلاست
حسن سبزی باغ مصطفی بود
که از ما قبل خلقت مجتبی بود
و ما ادرک ما لیله شنیدی ؟
حسن قدر شب قدر خدا بود
سحر با مادرش میرفت سجده
همیشه محرم خیر النسا بود
کنار مادر خود در مناجات
به هنگام قیامش روی پا بود
ورم میکرد پای ام زینب
حسن هم ناظر آن صحنه ها بود
حسن که کودگار دلبری بود
قسم بر روی ماهش مادری بود
حسن میخانه در میخانه دارد
دوصد مست به کف پیمانه دارد
همانکه هر کسی که شد حسینی
ز لطف او دل دیوانه دارد
خودش فرمود : زوار حسینم
بداند پهلوی من خانه دارد
کریمی که هنوز اندر مدینه
عطا بر هر گدا مردانه دارد
به شهر مادرش که بی مزار است
حرم دارد ؟نه یک ویرانه دارد
الهی مرقدش را ما بسازیم
که تا محشر بر این خدمت بنازیم
جواد حیدری
- پنج شنبه
- 12
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 13:2
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه