• سه شنبه 15 آبان 03

 علیرضا خاکساری

مدح و مرثیه قمر بنی هاشم -( سلام حضرت دریا سلام یا عباس )

3178
4

سلام حضرت دریا سلام یا عباس
سلام ما به تو ای بامرام یا عباس
نگاه مرحمتت مهر میکند نازل
سلام ام بنین بر تو یا ابوفاضل
به آبروی تو بسته ست آبروی حرم
دخیل بسته ام امشب به تو عموی حرم
به شوق دیدن رقص کتیبه روی علم
دوباره در به در روضه های خانگی ام
بساط کتری و قوری خواهرم برپاست
و دیگ نذری هر سال مادرم برپاست
نشسته لذت عشقت به جان خلق الله
برای عرض ارادت ارامنه در راه
بهشت میچکد از خوشه ی تبسم تو
تمام اهل زمین تشنه ی ترحم تو
مگر نه اینکه ز عیسی ، مسیح میسازی
به دست خویش ز یحیی ، ذبیح میسازی
یکی یکی همه ی انبیا گرفتارت
نه بنده های خدا که خدا گرفتارت
غلام دربه در گوشه گیر یعنی من
اسیر حلقه به گوش فقیر یعنی من
کریم ، حضرت رازق ، مراد یعنی تو
کسی که روزی هرساله داد یعنی تو
به دسته های عزا با امید رو کرده
کسی که نزد تو امشب مریض اورده
بزرگ قافله ی فتح باب کرده تویی
امید هرچه مریض جواب کرده تویی
گره گشا گره از کار نوکرت وا کن
اشاره ای کن و درد مرا مداوا کن
به یاد تعزیه خوانی ظهر تاسوعا
به یاد زمزمه ی کل یوم عاشورا
تمام ثانیه ها را به گریه سر بکنم
میان روضه مان نیت سفر بکنم
به پای دل برسم محضر تو رمز حیات
دوباره پر بکشم تا کنار شط فرات
به غیر پرچم تو بیرقی که بالا نیست
کسی به غیر تو ای نبض اب!  سقا نیست
عموی خوش قد و بالای بچه سیدها
عزیز ام بنین میوه ی دل زهرا
اگر به دوش رفیعانه ات علم بزنی
اگر که نیزه بگیری کمی قدم بزنی
اگر که خون خدا در رگت به جوش اید
میان کرببلا محشری رقم بزنی
به حمله ای علوی گرد و خاک خواهی کرد
تمام حرمله ها را هلاک خواهی کرد
برای اینکه ببینند حضرت سردار
زره ببند به تن ذوالفقاررا بردار
به یک انابن علی باز قصد طوفان کن
رجز بخوان همه ی دشت را پریشان کن
برای دشمن یاغی کشیده کافی نیست
برای منقبت تو قصیده کافی نیست
برای مدح تو از این قبیل باید گفت
برای رزم تو بحر طویل باید گفت
  " شير سرخ عربستان و وزير شه خوبان، پسر مظهر يزدان، كه بُدى صاحب طبل و علم و بيرق و سَيف و حَشم و با رقم و با رمق اندر لقبت ماه بنى هاشم و عباس علمدار و سپه دار و جهانگير و جهاندار و دگر نايب و سقا
شه با وفا ابوالفضل، صاحب لوا ابوالفضل، معدن سخا ابوالفضل، نور هل اتى ابوالفضل  "
چه لذتی ست که زهرا نگاه کرده مرا
محبتت همه جا روبه راه کرده مرا
شبی که نام تو باشد وسط شب روضه ست
حرارتم همه زیر سر تب روضه ست
به اذن صادره از سوی فاطمه گویم
مرا ببخش اگر بی مقدمه گویم
چه شد کنار شریعه چرا زمین خوردی
چه شد که اخر سر باوفا زمین خوردی
بدون شک پس از این سرفراز خواهی شد
مگر نه اینکه برای خدا زمین خوردی
شبیه مادر پهلوشکسته ات زهرا
ز روی مرکب خود بی هوا زمین خوردی
چقدر زخم نشسته به روی سینه ی تو
گمان کنم وسط نیزه ها زمین خوردی
تمام کرببلا پر شده ست از تن تو
عزیز اهل حرم در کجا زمین خوردی
نشسته است چرا چوب تیر در چشمت
سه شعبه اش ز چه رو کرده گیر در چشمت
شبیه ابر بهاری چقدر میباری
به جای آب دو دست قلم شده داری
چقدر اب نه ارباب را صدازده ای
به روی خاک غریبانه دست و پا زده ای
تمام اهل حرم از غم تو افتادند
پس از تو فاتحه ی گوشواره را خواندند

 

شاعر : علیرضا خاکساری

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 13:26
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران