• پنج شنبه 1 آذر 03


شعر شهادت حضرت امام سجاد(ع) -( به پیش چشم هایش چندتا تصویر می آید )

1140
1

همین که آب می بیند
همین که آب می بیند وَ یاقصاب می بیند 

و یاگهواره ای را بین پیچ و تاب می بیند 

به پیش چشم هایش چندتا تصویر می آید 

ز یک سو در بغل قنداقه، مردی پیر می آید 

 

ز یک سو حرمله باتیر می آید... 

جوان وقتی که می بیند به هر گوشه  

می افتد یاد بابا و جگر گوشه 

به یاد قد وبالای علی اکبر 

و جسم اربا اربای علی اکبر 

به یاد قاسمی که قامتش گردیده هم پای علی اکبر 

و هی تصویر در تصویر می بیند 

تمام نخل ها را تیر می بیند 

که گویا راه افتاده و رفته از تن زخمی سقا سر در آورده 

به طوری که تنش مثل کبوتر پر در آورده... 

خودش رفته دلش در کربلا مانده 

و ذهنش داخل گودال جا مانده 

همان گودال که در آن دهان زخم ها بدجور وامانده 

همان گودال که تاب از وجود خواهری برده 

یکی از داخلش پیراهنی و یک نفر انگشتری برده 

تنی را روی خاک آن رها کرده سری برده 

خودش دیده که خون از جسم دنیا رفته در گودال 

و دریا دستهایش زیر دریا رفته در گودال 

هزار و نهصد و پنجاه تا یعنی 

که تیر از تیر بالا رفته در گودال... 

کمی هم آن طرف تر شهر شام و  

سنگ روی پشت بام و ازدحامش 

بگویم از کدامش؟ 

به جان عمه ی سادات 

نفرت دارم از دروازه ی ساعات 

اگرچه قافله آنجا معطل شد 

اگرچه روضه اش سنگین تر از تل شد 

ولی من زود باید رد شوم، آخر 

بدم می آید ازاین واژه های آستین پاره و معجر 

نباید هی که دامن زد به این جریان! 

نمی خواهم بگویم ناقه ی عریان 

نمی خواهم که روضه شعله ور باشد 

از اینکه هست دیگر بیشتر باشد 

قرار روضه ی بعدی ما پنج صفرباشد... 

شاعر : علی زمانیان

  • جمعه
  • 28
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 16:18
  • نوشته شده توسط
  • ایدافیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران