• دوشنبه 17 اردیبهشت 03

 محمدرضا سروری

نوحه حضرت رقیه سلام الله علیها - خرابه شام -( عمّه ، دلتنگ بابایم )

2403
3

 دلتنگ بابایم
عمّه ، دلتنگ بابایم
گریه ، گردیده  آوایم
بنگر ، این قلب شیدایم
ناله ، شد کار شب هایم
******
عمّه مدارا کن دمی با گریه های من
بشنو صدای سینه سوز و غم فزای من
کن فکر چاره لحظه ای امشب برای من
درد یتیمی می زند آتش سرای من
عمه بگو بابا بیا          ای زادة زهرا بیا
مانده دلم تنها بیا          یک دم در این صحرا بیا
عمّه خبر داری بگو  از حال بابایم
بنما مرا آگه از آن خورشید زیبایم
کم کن ز اندوه من و از سوز غم هایم
ترسم نبینم جان عمّه صبح فردایم
عمّه ، دلتنگ بابایم
******
عمّه بگو بابا بیاید در برم امشب
بینم دوباره آن مه خوش منظرم امشب
مرهم گذارد بر دل پُر آذرم امشب
باز هم کشاند دست مهری بر سرم امشب
عمه بگو بابا بیا          ای زادة زهرا بیا
مانده دلم تنها بیا          یک دم در این صحرا بیا
عمّه دلم تنگ است و داغی بر جگر دارم
در قلب زارم ماتم  هجر پدر دارم
تصویر رخسار پدر در چشم تر دارم
شال عزایش روز و شب ها روی سر دارم
عمّه ، دلتنگ بابایم
******
آیینة چشمان من خونابه باران است
در سینه ام هر لحظه جای داغ یاران است
شب گریه هایم ، در فراق گلعذاران است
آه و فغانم گریه ساز سوگواران است
عمه بگو بابا بیا          ای زادة زهرا بیا
مانده دلم تنها بیا          یک دم در این صحرا بیا
از دوری روی پدر آن  سرو  آزاده
در پردة پندار جانم  آتش افتاده
ابر سیاه غم به راه  دیده ایستاده
مرغ عزا را در دل غمدیده پر داده
عمّه ، دلتنگ بابایم
******
بابا کجایی تا ببینی گریه و زاری
لب وا کنی با دخترت از بهر غم خواری
چون ابر پُر باران به روی دشت دل باری
بر درد بی درمان من امشب دوا آری
عمه بگو بابا بیا          ای زادة زهرا بیا
مانده دلم تنها بیا          یک دم در این صحرا بیا
ای سروری آخر رقیه جان فدایی شد
صبرش به سر آمد شکسته زین جدایی شد
با گریه گفتا عمه جان وقت رهایی شد
با نام بابا پر گشود و کربلایی شد
عمّه ، دلتنگ بابایم
******

 

شاعر : محمدرضا سروری

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 9:43
  • نوشته شده توسط
  • علی کفشگر فرزقی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران