تو رفتی و پس از این من سراب را چه کنم؟
رقیه گفت کجایی؛ جواب را چه کنم؟
سر تو تشنه بریده شد و خودم دیدم
غریب تشنه لبم! بی تو آب را چه کنم؟
میان اینهمه مردی که چشمشان شور است
برای این همه دختر حجاب را چه کنم؟
به لطف مادر پهلو شکسته می دانم...
به خون سرخ تو این انقلاب را چه کنم!
حجاب خواهر تو آستین پاره شده
میان چشم حرامی طناب را چه کنم؟
میان کوفه کسی غیر من کبود نشد
عذاب و طعنه شام خراب را چه کنم؟
تمام دخترکانت سوار ناقه شدند
ولی خودم شتر بی رکاب را چه کنم؟
رقیه باسرت آرام می شود اما
دوباره نیمه شب آمد رباب را چه کنم؟
خرابه را به خدا میشود تحمل کرد
بگو که دور سر تو شراب را چه کنم؟
شاعر : مهدی نظری
- شنبه
- 29
- مهر
- 1396
- ساعت
- 11:17
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
مهدی نظری
ارسال دیدگاه