• یکشنبه 2 دی 03

 علیرضا خاکساری

غزل مرثیه فاطمیه -( شکستن ات کمرم را شکست فاطمه جان ! )

1897

شکستن ات کمرم را شکست فاطمه جان !

علی کنار تو از پا نشست فاطمه جان !

تمام ماحصل عمرمان در این نه سال

هر انچه بافته بودم گسست فاطمه جان !

هجوم و هیزم و بی حرمتی بعید نبود

از ان جماعت اتش پرست فاطمه جان !

رفیق راه عبورم شده است نامردی

که راه را به تو در کوچه بست فاطمه جان !

نشسته بر رخ تو جای پنج انگشتش

چه ها ندیدی از آن ضرب دست فاطمه جان !


خوشا به حال علی که محبتش به دلت

نشسته است ز روز الست فاطمه جان !

کجاست هدیه ی شام زفاف مان بانو؟

بگو به گوش علی هرچه هست فاطمه جان !

بگو چکار کنم با خودت مرا ببری ؟

مدینه بی تو عذاب اور است فاطمه جان !

 

شاعر : علیرضا خاکساری

  • شنبه
  • 29
  • مهر
  • 1396
  • ساعت
  • 14:22
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران