ابر ماتم
گرفته ابر ماتم زمین و آسمان نینوا را
نشسته هالة غم فضای غصه بار کربلا را
گرفته اشک حسرت دو چشمان غریب و آشنا را
******
تحمل برده از تن ، فراق شیر مردان خداجو
تحمل برده از من ، اگر داغ پدر هجران عمو
ولی دل خوش به روز اربعینم
که خاک تربت بابا ببینم
بر آید آرزوی این چهل روز
به گود قتلگاه بازم نشینم
کنار قبر بابا به پا سازم ز نو بزم عزا را
گرفته ابر ماتم زمین و آسمان نینوا را
******
اگر هجران چهل روز ، زده آتش به خرمنگاه جانم
اگر طوفان اندوه ، وزیده روز و شب بر بوستانم
ولی دارم امیدی در درونم
که بازآیم دیار لاله گونم
نشینم عقدة دل وا نمایم
رها سازم دل از بند جنونم
کنار قبر بابا به پا سازم ز نو بزم عزا را
گرفته ابر ماتم زمین و آسمان نینوا را
******
اگر ابر عزا باز ، نصیب آسمان نینوا شد
اگر محنت نشینی ، دوباره سهم خاک کربلا شد
ولی در صحن دل آسوده حالم
از این باران غم هرگز ننالم
که از شوق وصال قبر بابا
به پا گردیده شوقی در خیالم
کنار قبر بابا به پا سازم ز نو بزم عزا را
گرفته ابر ماتم زمین و آسمان نینوا را
******
اگر از قاب دیده ، نشسته روی چهره اشک سردم
تسلای وجودم ، دو دست عمّه زینب بوده هر دم
مرا این اربعین داده نجاتم
ره کرب و بلا گشته صراتم
به اوج سروری بویم دوباره
شمیم عشقم از شطّ فراتم
کنار قبر بابا به پا سازم ز نو بزم عزا را
گرفته ابر ماتم زمین و آسمان نینوا را
******
شاعر : محمدرضا سروری
- یکشنبه
- 30
- مهر
- 1396
- ساعت
- 4:31
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه