می روم پای پیاده
می روم تا کربلا پای پیاده
اربعین است و شعوری فوق العاده
پرچمی بر دوش و با روی گشاده
لذتی دارد برایم این زیارت ، این اراده
******
از نجف تا کربلا با کوله باری از تولّا
می شوم مانند زینب ، راهی دشت معلّا
می سپارم ره به سوی جادّة دلدادگی ها
زخم دل را میدهم با شوق دیدارش تسلّا
پرچم سرخی به دوشم راه زینب طِی نمایم
در سرای دیده و دل ، یادِ یار و نِی نمایم
بر خودم از دیدن زوّار میلیونی ببالم
یاد صحرای بلا در سینه پی در پی نمایم
اربعین است و وصال شوق بی حدّ و مثال
از نجف تا کربلا یک سره در اتصّال
می روم تا کربلا پای پیاده
******
از نجف تا کربلایش هر ستون دارد معانی
اولین تا آخرینش ریشه در عشقی نهانی
یک نفر بینِ هزاران عاشق و شیدا روانه
در میان خیل مَردُم میروم با نوحه خوانی
هر قدم دارد حکایت از گلستانی ارادت
هر نفس دارد روایت از یلستانی رشادت
با جهانی از اراده ، همت و شور حسینی
پای تاول بسته دارد بر شعور ما شهادت
اربعین است و وصال شوق بی حدّ و مثال
از نجف تا کربلا یک سره در اتصّال
می روم تا کربلا پای پیاده
******
سایه ساری رویِ سرها ، سایه بسته عاشقانه
سایه ای از دست سقا تا همیشه جاودانه
رنگ عشق و عاطفه بر خیمة دل ها نشانده
خوان هر موکب به موکب بذرِ مهری بی بهانه
اربعین پویان کنارت فارغ از هر قوم و ایده
هر که می بینی به دوشش پرچم اُلفت کشیده
هم برادر هم برابر جمله می بینی سراسر
مست این شور و نشاطند کز میِ سقا چکیده
اربعین است و وصال شوق بی حدّ و مثال
از نجف تا کربلا یک سره در اتصّال
می روم تا کربلا پای پیاده
******
تا حرم راهی نمانده این کلام راهیانست
صحبت راه حسین و عشق زینب در میانست
چهره ها دارد حکایت از درونِ هر که بینی
آنچه در ظاهر عیانست را چه حاجت بر بیانست
اربعین شور حسینی ، راه زینب ، عشق ساقی
در دل شیعه نشسته با چه شور و اشتیاقی
سروری دارد تمنا از عزاداران مولا
تا دم آخر بمانید بر درِ این خانه باقی
اربعین است و وصال شوق بی حدّ و مثال
از نجف تا کربلا یک سره در اتصّال
می روم تا کربلا پای پیاده
******
شاعر : محمدرضا سروری
- یکشنبه
- 30
- مهر
- 1396
- ساعت
- 5:14
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه