بر مزارت آبرو آورده ام
مثل بارانی که بارید ابر تو آب می ریزم به روی قبر تو
صبر من باشد ازای صبر تو آب می ریزم به روی قبر تو
ای بــرادر بـر مـزارت آبــرو آورده ام
آب را در حســرت ایـن آرزو آورده ام
از همـان روزی که رفتم یاد قبرت بوده ام
تشنه ام امّا برای شست و شو آورده ام
خاک قبرت تا بدیدم چون لبت خشکیده است
مثل عاشورا عطش را در مقابل دیده است
ای شهید تشنة حنجر بریده ، زین جهت
خواهرت آبی به روی تربتت پاشیده است
مثل بارانی که بارید ابر تو آب می ریزم به روی قبر تو
خاک سوزان هم برادر العطش سر می دهد
در دو دیده جلوة گُل های بی سر می دهد
این کویرآباد غم پرور که نامش کربلاست
بر یتیمـان یادگـاری یاس پرپر می دهد
داغ هفتاد و دو یاور را به باور مشکل است
باور هجـران عبـّاس دلاور مشکل است
گر چه این خاک از سرشک دیدگان تر می شود
دیـدن خشکیدن قبر برادر مشکل است
مثل بارانی که بارید ابر تو آب می ریزم به روی قبر تو
519
مثل بارانی که بارید ابر تو آب می ریزم به روی قبر تو
صبر من باشد ازای صبر تو آب می ریزم به روی قبر تو
من که از داغ تو می سوزم هنوزم یا حسین
گریه گشته گاه و بیگاه حال و روزم یا حسین
با دو چشمانی که رنگ خون گرفته اربعین
اشک خون بارم به آه سینـه سوزم یا حسین
روز عاشـورا که دیدی نعش پاک اکبرت
خون بباریدی به جسم چاک چاک اکبرت
اربعین جای تو ای سلطان خشکیده گلو
اشـک می بارم پیاپـی روی خاک اکبرت
مثل بارانی که بارید ابر تو آب می ریزم به روی قبر تو
مستحب است آب پاشی بر مزار مردگان
حمد و سوره هدیه بنمایی نثار مردگان
من بمیـرم روز دفـن کشتگـان نینـوا
تر نشد خاک لحـد حتی جوار مردگان
ای تجلّی گاه عشق و عاطفه در بزم غم
وصف نیکت بُرده دل از سینة ما بیش وکم
تشنـة آبـی ولـی ما تشنة لطـف توایم
سروری را شامل لطفت بفرما دم به دم
مثل بارانی که بارید ابر تو آب می ریزم به روی قبر تو
شاعر : محمدرضا سروری
- دوشنبه
- 1
- آبان
- 1396
- ساعت
- 6:6
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه