روی مزار بابا
فتاده روی مزار بابا سکینه آن گلعذار بابا
نموده خیمه جوار بابا سکینه آن گلعذار بابا
نمی کشد انتظار بابا سکینه آن گلعذار بابا
******
پس از چهل روز بلا کشیدن
به هر دیاری عزا خریدن
همآره زخم زبان شنیدن
بلای ناجور به عینه دیدن
رسیده امروز کنار بابا
سکینه آن گلعذار بابا
******
دلش گرفته برای بابا
به سرنشانده هوای بابا
چنان رقیه فدای بابا
شود به وقت عزای بابا
که جان نماید نثار بابا
سکینه آن گلعذار بابا
******
رسیده پایان زمان دوری
بداده از کف دگر صبوری
گرفته قبر پدر چه جوری
جدا نگردد ولو به زوری
سرش بکوبد به دار بابا
سکینه آن گلعذار بابا
******
به بزم غم با فغان و زاری
به نوحه خوانی به اشکُباری
به آه و ناله به بی قراری
دهد به عمه دو دست یاری
شده بسی افتخار بابا
سکینه آن گلعذار بابا
******
به خاک غم دامنش کشانده
عجب نوایی به لب نشانده
سرشک حضّار به رُخ فشانده
توان اهل حرم رهانده
که برده حتّی قرار بابا
سکینه آن گلعذار بابا
******
هنوز ندیده گِلِ عمو را
کنار علقم غم سبو را
که کَنده از ریشه تار مو را
یکی بگیرد دو دست او را
رسد به دادِ نگار بابا
سکینه آن گلعذار بابا
******
فغان او در فغان عمه
ربوده از تن توان عمه
نشسته روی لبان عمه
سکینه بس کن به جان عمه
رها کن عمه مزار بابا
سکینه آن گلعذار بابا
******
چو سروری یادِ نینوا کن
به اربعین بزم غم به پا کن
لبان به شعرِ غمینه وا کن
دوباره دل سوی کربلا کن
بخوان به شوقِ مزار مولا
سکینه آن گلعذار بابا
******
شاعر : محمدرضا سروری
- دوشنبه
- 1
- آبان
- 1396
- ساعت
- 6:17
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه