• پنج شنبه 6 دی 03

 محمد مبشری

غزل امام حسین علیه السلام -( عمری است که بر عشق تو ای یار اسیرم )

1945

عمری است که بر عشق تو ای یار اسیرم
بر درگه لطف تو شها خوار و حقیرم

خواهم که شبی در حرمت پای ضریحت
آن قدر به لب ذکر تو گویم که بمیرم

از کودکی ام نوکر دربار تو بودم
راهم بده اِی شاه که من بر تو فقیرم

دنیای بدون تو حسین عین عذاب است
بی عشق تو مولا دگر از زندگی سیرم

در بین محبان تو من جای ندارم
ای کاش بگویی که تو را هم بپذیرم

من حُرمت نان و نمکت را نشناسم
من غافل از این نعمت و الطاف کثیرم

هر چند گنه یاد تو را برده از این دل
اما به خدا عشق تو باشد به ضمیرم

از روز ازل گریه کن داغ تو هستم
اشک غم و حزن تو عجین است به شیرم

آقا فقط این است همه آرزوی من
یک بار ضریح تو به آغوش بگیرم

مَردم به روی سنگ مزارم بنویسید
من عبد حسین هستم و او شاه و امیرم

 

شاعر : محمد مبشری

  • دوشنبه
  • 1
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 7:3
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران