خورشيد روي نيزه
تو اين غروباى نامردى
فقط تويى باهام همدردى
خرابمو چراغون كردى
خورشيد روى نيزه
براى من هنوز عزيزى
شبيه بارون پاييزى
تو اين خرابه اشك مى ريزى
امان از دل زينب (٣)
چشت روشن (مث مادر) ، ديدي زدن به روى بازوم
چشت روشن (مث مادر) ، يه چيز مى گم تو گوشت آروم
چشت روشن (مث مادر) ، ببين چقد كبوده پهلوم
***************
خورشيد روى نيزه
من عاشق توام مى دونى ؟
ديدم چه سوره اى مى خونى ؟
رو نى با اين لباى خونى
يادته قرآن خوندى
نمى رسيد به تو فريادم
با دستى كه تكون مى دادم
ديدى كه بوسه ميفرستادم
امان از دل زينب(٣)
چشت روشن ( مث مادر) ، غماى دخترت بسياره
چشت روشن ( مث مادر) ، كشيدن از گوشام گوشواره
چشت روشن ( مث مادر) ، شده گوشاى من هم پاره
***************
قارى روى نيزه
غمى كه من رو مى ده آزار
از روزيه كه رفتم بازار
ديدي كشوندنم تو انظار
قارى روى نيزه
بزار يه مرحمى رو داغم
گل شكسته ى اين باغم
ممنون كه اومدى سراغم
امان از دل زينب (٣)
چشت روشن ( مث مادر) ، حجاب من شده آستينم
چشت روشن ( مث مادر) ، نمى تونم تو رو ببينم
چشت روشن ( مث مادر) ، نفس نمونده بين سينم
شاعر : اصغر چرمی
- دوشنبه
- 1
- آبان
- 1396
- ساعت
- 9:9
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
اصغر چرمی
ارسال دیدگاه