اين فاطميه هم گذشت
مثه يه چشم به هم زدن
بازم ميون روضه ها
نديدمت يابن الحسن
اين فاطميه هم گذشت
ميگم از عمق وجودم
ببخش اگه آقا برات
نوكر خوبى نبودم
وقتى به قلب پر غمت
سخت ميگذره تو روضه ها
اين شبا ميدم صدقه
برا سلامتيت آقا
هيات به هيات اين شبا
تو روضه ها حيرونتم
إلى مَتى أحارُ فيک
عمريه سرگردونتم
دوباره بازم آقاجون
مى شينه رو لباى من
بين دعاى ندبه مون
اين الحسين اين الحسن
خيليا دوست دارن تو اين
مجلس روضه بميرن
خيليا هم با صد اميد
ميان ازت مزد بگيرن
مزدى نميخوام اين كه تو
راهم دادى بسه برام
فقط نگاه گرمتو
به زير اين خيمه ميخوام
نوكر تو توو اين يه ماه
آقا براتون كم نذاشت
هرچى كه توى چنته داشت
براى مادرت گذاشت
مادرى كه يه برگ گل
به روى ماهش جا ميذاشت
چى شد كه بى حيا اومد
به روى بالش پا گذاشت
مادرى كه اين آخرا
از نفساش خون مى چكيد
مثه يه شمعى آب شد و
به پاى مرتضى چكيد
شاعر : رضا تاجیک
- دوشنبه
- 1
- آبان
- 1396
- ساعت
- 10:51
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه