گهواره ات آورده ام
گهـواره ات آورده ام مادر کجایی اصغرم
لالایی ام شعر عزا ، گردیده ای بی حنجرم
از آتـش هجـران تـو ، سـوزد تمـام پیکرم
حال دلم باشـد گـواه از اشـک چشمان ترم
از دوری ات خاک بـلا ریزم دمـادم بر سرم
یـادت کنـم در اربعیـن ای نـونهـال پرپرم
مادر کجایـی اصغـرم ای کودک بی حنجـرم
ای نـونهـال پـرپـرم ای نور چشمـان تـرم
مادر کجـایی آمـدم از شـام ویران سـوی تو
گـهـواره ات آورده ام دارد هـنـوزم بـوی تو
ای لـالـة پـژمـرده ام آب و لبن ناخورده ام
یک اربعین افسـرده ام در آرزوی روی تـو
گهـواره ات آورده ام مادر کجایی اصغرم
مادر کجایـی اصغـرم ای کودک بی حنجـرم
ای نـونهـال پـرپـرم ای نور چشمـان تـرم
مـادر چهِـل روزی فقـط غم بوده در کنج دلم
ابـر عـزا را دیـده ام در آسـمـان محـفـلـم
ای طفلـک سرباز من شـش ماهة طناز من
بشنـو دمـی آواز من لالایـی بـی حـاصلـم
گهـواره ات آورده ام مادر کجایی اصغرم
مادر کجایـی اصغـرم ای کودک بی حنجـرم
ای نـونهـال پـرپـرم ای نور چشمـان تـرم
یک تکّه از قنداقـه ات دیدم به خـاک کربـلا
بوییدم و بوسیدمـش اشکـم چکید از دیده ها
ای نور چشمـان ترم شیـرین زبانـم اصغرم
ریزم ز داغت بر سرم هر لحظه ای خاک عزا
گهـواره ات آورده ام مادر کجایی اصغرم
گهـواره ات آورده ام مادر کجایی اصغرم
لالایی ام شعر عزا ، گردیده ای بی حنجرم
از آتـش هجـران تـو ، سـوزد تمـام پیکرم
حال دلم باشـد گـواه از اشـک چشمان ترم
از دوری ات خاک بـلا ریزم دمـادم بر سرم
یـادت کنـم در اربعیـن ای نـونهـال پرپرم
مادر کجایـی اصغـرم ای کودک بی حنجـرم
ای نـونهـال پـرپـرم ای نور چشمـان تـرم
روزی چِهِل دفعه دلم درآن چهل وادی شکست
دائم به یاد روی تو بُغضی به نایم می نشست
گاهی به افغـان و نوا یا گریه هـای بی صـدا
می بُردم از بهر عـزا روی سر و برسینه دست
گهـواره ات آورده ام مادر کجایی اصغرم
مادر کجایـی اصغـرم ای کودک بی حنجـرم
ای نـونهـال پـرپـرم ای نور چشمـان تـرم
درجایِ جایِ این زمین می جویمت با سوزو آه
بر تُربت غمباره ات دوزم به اشـک خون نگاه
مـادر به یادت بوده ام از غصه کِی آسـوده ام
آغوش خود بگشوده ام ای طفـل ناز بی گنـاه
گهـواره ات آورده ام مادر کجایی اصغرم
مادر کجایـی اصغـرم ای کودک بی حنجـرم
ای نـونهـال پـرپـرم ای نور چشمـان تـرم
شد اربعین اشک رباب از خونِ دل رنگین ترین
دربین نسـوان حرم از دیگـران غمگین ترین
ای سـروری داغ پسر برگو که سـوزد تا جگر
مثل نهالی بی ثمـر باشد غمش سنگین ترین
گهـواره ات آورده ام مادر کجایی اصغرم
شاعر : محمدرضا سروری
- سه شنبه
- 2
- آبان
- 1396
- ساعت
- 4:41
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه