شکسته پر شده آقا دگر کبوتر تو
به غیر سایهی غم نیست یاور تو
شب است کوچه به کوچه غریب میگریم
که رفت آبروی من به پیش مادر تو
اگر که زنده بمانم ز شرم میمیرم
بایستم به چه رویی بگو برابر تو
اگر خبر نرسد که نیا به کوفه حسین
خدا کند خبر من رسد به محضر تو
خدا کند که بیاید بلا فقط سر من
مباد کم بشود تار مویی از سر تو
برای تکتکتان نقشهها به سر دارند
تمام کوفه مهیاست در برابر تو
ذخیره آنقدر آقا شده است نیزه و تیر
برای قامت عباس امیر لشگر تو
چه قدر مأذنه از نیزه ساخته دشمن
که بشنوند اذان علی اکبر تو
سهشعبه دایه شده تا که شیر نوشاند
سهجرعه از سه پر خود برای اصغر تو
مرا غلام صدا میزند چه غم، ای کاش
کسی کنیز نگوید دگر به دختر تو
کنار خانهی خولی صداش میآمد
تنور کرده مهیا نهان کند سر تو
شاعر : موسی علیمرادی
- جمعه
- 5
- آبان
- 1396
- ساعت
- 14:26
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
موسی علیمرادی
ارسال دیدگاه