عاشقت گشتم و از غصه نجاتم دادند
تشنه ی لطف تو بودم برکاتم دادند
آن شبی که وسط روضه صدا کردم "حسین"
دیدم آن لحظه نجات از ظلماتم دادند
عوض کوه گناهم وسط روضه ز چشم
قطره ای اشک چکید و حسناتم دادند
کی روم از در این خانه که از نوکری ات
رتبه و جاه و مقام و درجاتم دادند
چون که دیدند خمار تو ام و مست حرم
باده از جامِ می ِ نهر فراتم دادند
ای دل غمزده ام غصه نخور معلوم نیست
شاید این بار از این غصه نجاتم دادند
شاید این بار بگویم به همه، اربابم
"اربعین " کرب و بلا برگ براتم دادند
شاعر : رامین برومند
- جمعه
- 5
- آبان
- 1396
- ساعت
- 17:31
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
رامین برومند
ارسال دیدگاه