«زمینه»
خسته ام پدر- دیگه بسه دوری بیا بابا
خسته ام پدر- کاش بشه تموم این روز و شبا2
کی درد منو میدونه
خرابه شبیه زندونه
بیا که فقط امشب رو
دخترک تو می مونه
(وای - چقد این پای من درد میکنه
وای - تن و دستای من درد میکنه
وای - بابا چشمای من درد میکنه)2
واویلا پدر - برگرد از سفر - (منم با خودت ببر)2
****
گریه می کنم - گریه ی یتیمی اثر داره
گریه می کنم - چون خدا ز داغم خبر داره)2
با چشای مثه بارونم
دعا میکنم و میدونم
که تو خرابه ها باباجون
فقط امشبه رو مهمونم
(وای - بابایی خستم از این فاصله
وای - پاهای من شده پر آبله
وای - منو کشته عذاب حرمله)2
واویلا پدر - برگرد از سفر - منم با خودت ببر2
***
(حالا که سرت - روی زانوهای منه پدر
میگه دخترت - از غمی که دیده تو این سفر)2
کبوده چشای بارونی
تو که غم منو میدونی
میون طناب و زنجیر شد
بابا دختر تو زندونی
(وای - بابا ترسیدم از شب های تار
وای - رو دوشم از غمه یک کوله بار
وای - دیگه بسّه فراق و انتظار)2
واویلا پدر - برگرد از سفر - (منم با خودت ببر)2
شاعر : وحید ولوی
- شنبه
- 6
- آبان
- 1396
- ساعت
- 6:17
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
وحید ولوی
ارسال دیدگاه