«واحد»
جان سوی جانان می رود - اکبر به میدان می رود (ای وای4)
رقیّه گریانش شده - عمّه پریشانش شده (ای وای4)
(ز چشمش بلا دور - حسودش شود کور)2
کمی پیش بابا قدم می زند تا
ببیند برا آخرین دفعه بابا
جمال پیمبر، نگاه علی وار
(قد و قامت فاطمی گونه اش را)2
جانم علی اکبر4
***
شد شبه ختم الانبیاء - عازم به سمت قتلگاه - (ای وای)4
پیچیده در غوغای باد - «أم من یجیب» و «إن یکاد» - (ای وای)4
(علی شد رجز خوان - پدر مثل باران)2
خدایا ببین شد روانه انیسم
به مقتل، به پیش دو چشمان خیسم
چگونه توان شرح داغش بگویم
(به باران اشکم دو خط می نویسم)2
جانم علی اکبر4
***
ذکر رجزهایش علی - «أنا علی بن علی» - (ای وای)4
نام علی آیینه شد - دشمن دلش پر کینه شد - (ای وای)4
(پر از بغض زهرا - پر از بغض مولا)2
کمین کردن و با عمودی سرش را ...
شکستن مثه فرق پر خون مولا
پس از آن تنش را به صحرا کشیدند
(و شد پیکرش از جفا ارباً اربا)2
جانم علی اکبر4
شاعر : وحید ولوی
- شنبه
- 6
- آبان
- 1396
- ساعت
- 7:26
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
وحید ولوی
ارسال دیدگاه