دیگه نمونده طاقتم - مولا بده تو رخصتم
از غم شده این سینه ام تنگ
سوز عطش در خیمه ها - کشته مرا ای مقتدا
آماده ام ، آماده ی جنگ
(اما باید اوّل برم تا - آبی رسانم خیمه ها را)2
(دیدم که کودکانت - از تشنگی هلاکن
بیهوش و نیمه جونن - افتاده روی خاکن)2
(یا ساقی العطاشا - ادرکنی یا ابالفضل)2
***
من که علمدار توام - عباسم و یار توام
سخته تو رو تنها ببینم
جانم فدای جان تو - دستای من قربان تو
من زاده ی ام البنینم
(«اِنّی أنا العباسُ» یعنی - «اِنّی اُحامی عَن اِمامی»)2
(شد در هجوم ناگه - چشمان من پر از تیر
تیری که خورد به مشکم - کرده منو زمین گیر)2
(یا ساقی العطاشا - ادرکنی یا ابالفضل)2
***
در حمله ی قوم یهود - فرقم شکسته با عمود
شرمنده ام از خواهر تو
حالا که افتادم زمین - آقا بیا اینجا ببین
زهرا رسیده، مادر تو
(شرمنده از این هستم آقا - افتاده عباس تو از پا)2
(گرچه شده نصیبم - در عاقبت شهادت
دلواپسم از اینکه - زینب رود اسارت)2
(یا ساقی العطاشا - ادرکنی یا ابالفضل)2
***
دستم جدا شد از تنم - اما نیفتاده علم
درس وفا دادم به عالم
باید که شیعه جان دهد - با مقتدا بیعت کند
پای ولی تا آخرین دم
(پیش امامم روسفیدم - از بس حماسه آفریدم)2
(چشم و سرم پر از خون -شد در ره ولایت
شادم از این که زهرا - دارد ز من رضایت)2
(یا ساقی العطاشا - ادرکنی یا ابالفضل)2
شاعر : وحید ولوی
- شنبه
- 6
- آبان
- 1396
- ساعت
- 7:33
- نوشته شده توسط
- علی کفشگر فرزقی
- شاعر:
-
وحید ولوی
ارسال دیدگاه