تمام جگرت ميريزد
دست و پا میزنی و بال و پرت میریزد
گریه ی خواهر تو روی سرت میریزد
بهتر است سعی کنی این همه سرفه نکنی
ورنه در طشت تمام جگرت میریزد
در تقلای سخن گفتنی اما نه... نه...
جگرت از دهنت دور و برت میریزد
خبرش پخش شده زهر تو را خواهد کشت
بی سبب نیست که اشک پسرت میریزد
جگرت،بال و پرت،اشک ترت ریخت ولی
چه کسی هست که با نیزه سرت میریزد؟
شاعر : هانی امیر فرجی
- شنبه
- 6
- آبان
- 1396
- ساعت
- 13:50
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
هانی امیر فرجی
ارسال دیدگاه