افتاد و پیش چشم پدر پا کشیده شد
کار علی ببین به کجاها کشیده شد
دستی کشید موی سیاهش , عجیب بود
هنگام ظهر شب به درازا کشیده شد
هرکس به شوق پیروهنش چنگ میزد و
بین سپاه کار به دعوا کشیده شد
بی اختیار نیزه به پهلوش تا رسید
ذهنم به سمت حضرت زهرا کشیده شد
نقش علی به لوح دلم تکه تکه و ...
نقش حسین با کمری "تا" کشیده شد
جسم پسر شبیه به زهرا شد و سپس
جسم پدر شبیه به مولا کشیده شد
جا شد تمام قامت طوبی به یک عبا
کار علی ببین به کجاها کشیده شد
شاعر : حمیدرضا محسنات
- شنبه
- 6
- آبان
- 1396
- ساعت
- 14:4
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
حمیدرضا محسنات
ارسال دیدگاه