معنای فراق را دگر فهمیدم
با دست خودم سنگ لحد را چیدم
شب غسل نمودم بدنت را اما
یک عمر سرت هرآنچه آمد دیدم
در رهگذر عشق چه یکتا رفتی
صد حیف ولی بدون مولا رفتی
امشب که سرم به چاه بردم گفتم
یار من شدی و لیک تنها رفتی
بر در که نگاه می کنم یا الله
از کوچه عبور می کنم گویم آه
ای وای که خاطرم پریشان گشته
تا آخر عمر هم بُود ذکرم آه
محمدمهدی عبدالهی
- یکشنبه
- 15
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 14:3
- نوشته شده توسط
- محمدمهدی عبدالهی
- شاعر:
-
محمد مهدی عبدالهی
ارسال دیدگاه