• دوشنبه 5 آذر 03

 محمد جواد پرچمی

اربعین -( شور وشعور و تربیتى اینچنین بگو )

1115
2

پاى پياده در دل صحرا
‎باید نشست و از برکاتى چنین نوشت

‎تاروز حشر از حسناتى چنین نوشت

در بحر غم ز فلک نجاتى چنین نوشت

‎از شور بهتر از عرفاتى چنین نوشت

بر گردن جهان تشیع چه دینى است

‎این شور بى مقایسه حج حسینى است

‎کِى دیده اند جمعیتى اینچنین بگو

‎شور وشعور و تربیتى اینچنین بگو

‎یک مکتب و اهمیتى اینچنین بگو

‎کِى دیده اند تسلیتى اینچنین بگو

‎پاى پیاده در دل صحرا به شوق کیست؟

‎گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

‎این رستخیز عام که درسى حماسى است

‎یک مکتب مجرب انسان شناسى است

‎رزمایش بزرگ عبادى سیاسى است

‎این کار ریشه ایست پیامش اساسى است

‎بالاترین تجمع روى زمین شده است

‎حالا مدال وحدت ما اربعین شده است

همبستگى نمایشى از اتحاد ماست

‎یک پرده از نمایش یوم الجهاد ماست

‎مقیاسى از تلاطم مردم نهاد ماست

‎این اربعین نشانه اى از اعتقاد ماست

‎ما سالهاست عاشق این بى کفن شدیم

‎تاثیر عاشقى است که دور از وطن شدیم

‎اول نجف مقابل میخانه على

‎جامى بزن ز باده مستانه على

‎اذن دخول پشت در خانه على

‎زآنجا سپس زیارت دردانه على

‎باید ولى شناخت سپس جان به کف گذشت

‎باید براى کرببلا از نجف گذشت

‎وقت وصال مى طلبد دل به جاده زد

‎موکب به موکب از لب پىمانه باده زد

‎باید در این مسیر قدم بى اراده زد

‎بوسه به روى تاول پاى پیاده زد

افلاک را به پاى دل آورده اى به خاک

در راه عشق دوست ، از آوارگى چه باک؟

‎مردم دلى به سوى قرن مى برند آه

‎جان هاى مست را سوى تن مى برند آه

‎سر را براى کشته شدن مى برند آه  

‎دنبال خویش بچه و زن مى برند آه

‎شکر خدا غذاى فراوان رسانده اند

‎زوار شاه تشنه که تشنه نمانده اند

‎پاى پر آبله غم مرهم نداشتند

‎چیزى براى طى سفر کم نداشتند

‎زنهاى این پیاده روى غم نداشتند

‎یک لحظه ترس در دل خود هم نداشتند

‎یک لحظه چادر از سر یک زن جدا نشد

‎یک گوشواره دردسر گوش ها نشد

.

‎بعد از حسین جوشش مکتب شروع شد

‎خونش که ریخت گریه هرشب شروع شد

‎در بین دختران حرم تب شروع شد

‎یک اربعین رسالت زینب شروع شد

‎گرچه به روى ناقه عریان سوار شد

‎حیدر شد و به خطبه خود ذوالفقار شد

‎مرثیه را به وادى کوفه رساند و رفت

‎او سنگ خورد ولى خطبه خواند و رفت

‎در بین کوچه چادر خود را تکاند و رفت

‎ابن زیاد را سر جایش نشاند و رفت

‎کاخ یزید را به سر او خراب کرد

‎ویک تنه به جاى همه انقلاب کرد

 

شاعر : محمد جواد پرچمی

  • شنبه
  • 13
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 18:9
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران