گويا بنا شد تا گدايى جا بماند
در حسرت تعبير يك رويا بماند
مجنون چه حالى مى شود وقتى بفهمد
بايد دوباره در غم ليلا بماند
تنها خدا صبرش دهد آن را كه بايد
اين شهر را در اربعين تنها بماند
من آن كوير تشنه ى نالايقم كه
در آرزوى ديدن دريا بماند
يك روضه مى گويم براى يادگارى
شايد برايم در صف عُقبى بماند
اين كه سنان دير آمد از گودال بيرون
هرچند مى دانم چرا، اما بماند ...
شاعر : کرامت نعمت زاده
- دوشنبه
- 15
- آبان
- 1396
- ساعت
- 19:21
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
کرامت نعمت زاده
ارسال دیدگاه