بازگشت کاروان به مدینه
از مدینه رفته ام من با حسین واقربایم
آمدم اکنون ولیکن از همه آنها جدایم
وقت رفتن از محارم حلقه ای دور وبرم بود
رفته اند وبهر آنها غرق در سوگ وعزایم
ای مدینه موسیاه وراست قامت رفته زینب
مو سپید وقد خمیده آمده از کربلایم
داغهایی دیده ام در روز عاشورا مکرر
مادری بهر مصیبتها شدم با غصه هایم
ای مدینه ما مگر اولاد پیغمبر نبودیم
بعد عاشورا گذشته با اسارت روزهایم
ای مدینه بی حسین من دگر لطفی نداری
فکر هجرت از مدینه باشد اینک اقتضایم
ای مدینه شو سیه پوش عزای آل طاها
از برادر تا برادر زاده ها وبچه هایم
جز وصال با حسین خود ندارم آرزویی
در کنار قبر جدم مرگ خواهم از خدایم
شاعر : اسماعیل تقوایی
- یکشنبه
- 21
- آبان
- 1396
- ساعت
- 17:34
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه