یارب طبیب از زخم او مأیوس گشته
حرفش دریغ و حسرت و افسوس گشته
آنشب نه افطارش کمی نان و نمک بود
عمریست با نان و نمک مأنوس گشته
یک عمر زخمی بر جگر از دشمنان داشت
یک شب فقط زخم سرش محسوس گشته
عمری علی از داغ زهرای جوان سوخت
او قُصه دارِ عصمت و ناموس گشته
تصویری از میخ در و دیوار در یاد
هر شب به پیش دیده اش کابوس گشته
شبها برای ناله سر در چاه می کرد
جانش ز آه و ناله ها محبوس گشته
در سجده گاه عشق او مشتاق حق بود
در بحر ایمان مرتضی قاموس گشته
روی زمین شق القمر این بار گردید
شمشیر با فرق سرش ملموس گشته
روشن تنورخانه ها از شعله اش بود
خورشید عمر او دگر فانوس گشته
شاعر : جواد کلهر
- سه شنبه
- 23
- آبان
- 1396
- ساعت
- 18:21
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
جواد کلهر
ارسال دیدگاه