بهار آمد بهار آمد بهاری سرخوش و زیبا
گل افشان شد زمین از طلعت آن بانوی رعنا
خزان برگ ریز و فصل سرد این جهان طی شد
شکوفه سرزد و بانگ هزاران گشته پر غوغا
خدا داده به احمد دختری نیکوتر از گوهر
که هر گوهر تراش از سفتن و هشتن شود رسوا
الا ای فاطمیون فاطمه دخت رسول آمد
خدا داند که مسرور است از میلاد او مولا
خدیجه کوثر آوردی بود کوثر تو را یاور
خدا نازد بر آن طفلی که با مادر کند نجوا
از آن ساعت که هم صحبت شده در بطن با مادر
برون شد درد و غم از سینه آن بانوی غرا
نیارد چرخ بهتر از وجودش بانویی دیگر
نبارد آسمان جز شوق او بر دشت و بر صحرا
حدیث قدسی لولاک در شأنش شده نازل
ز یمن مقدم او شد زمین و آسمان بر پا
خسارت دیده نبود هر که دیده آفت از گیتی
زیان کار است آنکه بغض و کینه دارد از محبوبه یکتا
ندارم هیچ غیر از سوز و سازی بر سر کویش
همه شعر و غزل هایم نثار حضرت زهرا
چرا بر خود نبالم من شدم مدحت سرای او
خدا را شکر گشتم ریزه خوار سفره صدیقه کبرا
شاعر : جواد کلهر
- سه شنبه
- 23
- آبان
- 1396
- ساعت
- 19:18
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
جواد کلهر
ارسال دیدگاه