• جمعه 2 آذر 03

 حسن لطفی

شهادت حضرت امام حسن مجتبی(ع) -( باید امشب بلند گریه کنیم )

2132

باید امشب بلند گریه کنیم
مثلِ زینب بلند گریه کنیم
که مرتب بلند گریه کنیم
سوخت از تب..‌. بلند گریه کنیم
 
گریه کن گریه گرچه تسکین است
غمِ غربت عجیب سنگین است

بر غریبی کریم ، گریه کنید
پایِ دردی عظیم گریه کنید
یادِ حالی وخیم گریه کنید
بشنوید از قدیم گریه کنید

چشمها را پُر آب‌تر بکنید
حالِ ما را خراب‌تر بکنید

زهر نوشید فاطمه نالید
سبز پوشید فاطمه نالید
هرچه کوشید فاطمه نالید
خون که جوشید فاطمه نالید

روی دامان مادرش اُفتاد
روی دست برادرش اُفتاد

بی وفایی  نوایِ او را بُرد
چنگی آمد عبایِ او را بُرد
نیزه‌ای رانِ پای او را بُرد
هق هقِ بی صدایِ او را بُرد

دست بر قلبِ مضطرش نزنید
پیشِ ما حرف همسرش نزنید

ظرف یکسو آب هم یکسو
طشت و قلبی کباب هم یکسو
زینب و اضطراب هم یکسو
جعده یکسو رباب هم یکسو

پیشِ قاسم مقابل پسرش
میچکد از محاسنش جگرش

بعد مادر مغیره را می‌دید
هِی مُکرر مغیره را می‌دید
رویِ منبر مغیره را می‌دید
پیش آن در مغیره را می‌دید

او که این روزها کنارش بود
زدنِ خانم  افتخارش بود

* * *

یادش اُفتاد رویِ پا برخواست
از دهانش که ناسزا برخواست
دستِ نامرد بی هوا برخواست
آنچنان خورد که صدا برخواست

روضه‌ام گیرِ سنگِ دیوار است
همه تقصیرِ سنگ دیوار است

پسر ارشدش زمین اُفتاد
با تمامِ قَدَش زمین اُفتاد
بعدِ ضربِ بدش زمین اُفتاد
چقدر بد زدش زمین اُفتاد

خواست تا پا شود دوباره ، نشد
 بعد از آن حرف گوشواره نشد

تاب دیگر قلم ندارد حیف
وای آقا حرم ندارد حیف
نه حرم سنگ هم ندارد حیف
خادمی محترم ندارد حریف

همگی زیرِ دِینِ آقاییم
روضه خوانِ حسین آقاییم

از خودش کاست از حسینش گفت
او خودش خواست از حسینش گفت
تا که برخواست از حسینش گفت
یاد لبهاست از حسین گفت

گفت رویِ لبت ترک بخورد
بعد تو خواهرم کتک بخورد

 

شاعر : حسن لطفی

  • جمعه
  • 26
  • آبان
  • 1396
  • ساعت
  • 19:56
  • نوشته شده توسط
  • ح.فیض

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران