روزیم را از سر خان کرم برداشتم
از تو چیزی کم نیامد هرچه هم برداشتم
روز محشر که شود، بسیار حسرت میخورم
که چرا از سفره های روضه کم برداشتم
نیست محدودِ به دنیا عشق من بر اهل بیت
از ازل عشقی به اولاد پیمبر داشتم
با تفکرهای پوچ و شبههها جنگیدهام
در دفاعِ از حریم تو قلم برداشتم
احترام دستمال اشک روضه لازم است
هرکجا افتاد آنرا محترم برداشتم
ذره ای از ماتم داغ عظیمت کم نشد
هرچه هم از روی قلب خویش غم برداشتم
خواستم مردم ببینند آمدم پابوس تو
عکس های یادگاری از حرم برداشتم
هر زمانی از مسیر مستقیمت کج شدم
گام در بیراههای پُر پیچ و خم برداشتم
گرچه آلوده است دستم به گناه اما حسین...
...با همین دستم برای تو علم برداشتم
با همین پایی که رفتم سوی جرم و معصیت
از نجف تا کربلای تو قدم برداشتم
شمر را در شعر از گودال بیرون کردهام
نام او را از میان دفترم برداشتم
شاعر : آرش براری
- جمعه
- 26
- آبان
- 1396
- ساعت
- 20:30
- نوشته شده توسط
- ح.فیض
- شاعر:
-
آرش براری
ارسال دیدگاه