عمریه می بارم می سوزم
مثل یه شمع دارم می سوزم
آتیش کربلاس تو سینم
از غصه رو زمین می شینم
تا آب می بینم
کرب وبلا از آسمون انگاری که آتیش می بارید
آبی توی مشکا نبود از تشنگی چشمای ما دیگه نمی دید
واویلتاه واویلتاه واویلتاه آه و واویلاه
هر جا میرفتم قتلگاه بود
هر جا رو خاک یه تیکه ماه بود
هر جا می رفتم نیزه زار بود
بعضی بدنها روی خار بود
دشمن سوار بود
بی حیاها جلوی ما با مرکبا جولون می دادن
بعضیا که زنده بودن لب تشنه زیر سم اسبا جون می دادن
واویلتاه واویلتاه واویلتاه آه و واویلاه
شاعر : محسن طالبی پور
- پنج شنبه
- 9
- آذر
- 1396
- ساعت
- 6:11
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
محسن طالبی پور
ارسال دیدگاه