نبردم از یاد نفس کشیدم
نبردم از یاد اگر خمیدم
نبردم از یاد که ناله بودم
نبردم از یاد چها که دیدم
یادمه غروب کربلا
اشک و ناله های بی صدا
یادمه که عمه می دوید
شعله ور میون خیمه ها
برات بمیرم کربلا
نبردم از یاد شب عذاب و
نبردم از یاد رد طناب و
نبردم از یاد جسارتا رو
نبردم از یاد غم رباب و
یادمه که یاوری نبود
شعله بود و شعله بود و دود
یادمه با تازیونه ها
شد تموم پیکرا کبود
برات بمیرم کربلا
نرفته یادم سفر به غربت
نرفته یادم غم اسارت
نرفته یادم سفر به شام و
نرفته یادم که شد جسارت
یادمه سه ساله توی دشت
در به در پی بابا می گشت
یادمه هنوزم اون شب و
که باباش اومد میون تشت
برات بمیرم کربلا
شاعر : محسن طالبی پور
- پنج شنبه
- 9
- آذر
- 1396
- ساعت
- 6:37
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
محسن طالبی پور
ارسال دیدگاه