دیوار و در می بینه تنهایی چشامو
یک عمره که شنیده بی تابی صدامو
رفیق تنهایی ی من چشم پر آبه
برا من این خونه یه دنیای عذابه
موندم که حرف سینم و با کی بگم
حرف دل غمیگنم و با کی بگم
دنیا برا مثل زندونه
بیچاره قلبم پریشونه
محرم ندارم توی خونه
نفس ندارم
غربته یارم
خدا رو دارم
چیزی برام نمونده جز این دو دیده تر
جون منو می گیره این سرفه های آخر
گرفته نای وجودم و کینه ی زهر
منو لبهای کبودم و کینه ی زهر
قصه ی زندگی ی من اومد به سر
روی لبم پر شده از خون جگر
من از بین کینه ها میرم
لبِ تشنه تا خدا میرم
منم مثل مجتبا میرم
نفس ندارم
غربته یارم
خدا رو دارم
شاعر : محسن طالبی پور
- پنج شنبه
- 9
- آذر
- 1396
- ساعت
- 7:0
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
محسن طالبی پور
ارسال دیدگاه