غریبی یعنی دلشکسته رفتن
با لب تشنه کنج حجره دیده بستن
یعنی به غم نشستن
غریبی یعنی فاصله یعنی دل پر از گله
یعنی تو تشنه ای و آب تو دست قاتله
غریبی یعنی اشک و آه
یعنی یه مرد بی پناه
افتاده بین قتلگاه
امون امون از غربت
می سوزه تو شراره راه پس نداره
پری برا پریدن از قفس نداره
یه همنفس نداره
تا که بلند می شه صداش کل می کشه کنیز باهاش
گم شده تو صدای هلهله صدای آشناش
رمق نداره پیکرش
خورده به کنج در سرش
افتاده یاد مادرش
امون امون از غربت
خدا رو شکر تنت نمود میون صحرا
ندیده باغ لاله رو تن تو زهرا
نشدی اربا اربا
خدا رو شکر کبوترا برا تو ساختن ای آقا
یه سایبون رو پیکرت به یاد کربلا
اما سه روز پس از عزا
تن عزیز مصطفی
بوده رو خاک کربلا
امون امون از غربت
شاعر : محسن طالبی پور
- پنج شنبه
- 9
- آذر
- 1396
- ساعت
- 7:9
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
محسن طالبی پور
ارسال دیدگاه