شبی که در هوایت پر کشیدم
به قابِ آینه عکس تو دیدم
دل من از زلال عشق پُر شد
چو از پیمانه ی یادت چشیدم
شدم آینه پرداز نگاهت
غم عشق تو را ازجان خریدم
به غیر تو کسی دلدارِ من نیست
تو هستی در جهان تنها امیدم
کنارِ آرزوهای دلِ خویش
صدای مهربانت را شنیدم
تمنّای وصالت در دلم ریخت
دگر دست از سرِ عالم کشیدم
مگر افتم به پایت عاشقانه
چو اشک از چشم های خود چکیدم
شاعر : هستی محرابی
- یکشنبه
- 12
- آذر
- 1396
- ساعت
- 7:44
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه