دیگر علی ز بستر خود پا نمی شود
زخمِ سرِ شکسته مداوا می شود
دربی که تا کنون به کسی "نه" نگفته بود
این چند روز روی کسی وا نمی شود
دیگر طبیب زحمتِ بیخود نکش، برو!
دردِ علی که بهتر ازینها نمی شود
از بس که تب نموده و رنگش پریده است
زردیِ دستمال هویدا نمی شود
رخسار زرد و ریش سفید و هنای سرخ
آخر چنین خضاب که زیبا نمی شود!
زینب به کاسه های پر از شیر دل نبند
این چیزها برای تو بابا نمی شود!
حرفی بزن علی، به حسینت نگاه کن
دارد ز غصه های تو دیوانه می شود
حالِ تو را فقط حسنت درک می کند
دردی حریف ماتم زهرا نمی شود!
سی سالِ پیش جان علی را گرفته اند...
خنجر که مردِ کشتن مولا نمی شود!
قبری در آسمان بکنید ای فرشته ها
ماه شکسته روی زمین جا نمی شود
شاعر : داود رحيمي
- چهارشنبه
- 18
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 11:18
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه