آمد محرم باز بویِ عزا آمد
آن شاهِ مظلومان در کربلا آمد
او بهرِ یاریِ دینِ خدا آمد
با کلٌِ هستی اش قلبِ بلا آمد
تا بگذرد از خود با مرگِ جاویدان
اهدافِ او باشد یاریِ مظلومان
دارد شکایت از دستِ هوس رانان
آنان که آلودند در دامنِ شیطان
آمد کَند از بُن تا ریشه ی بیداد
آمد نماید لغو قانونِ استبداد
سازد ضعیفان را از بردگی آزاد
آزادی آموزد بر هِمٌتانِ راد
آئین حق باشد اجرایِ فرمانش
تنها صلاحِ او نیرویِ ایمانش
باشد غمِ جانان بی تابیِ جانش
تا جاودان ماند احکامِ قرآنش
آمد کُند کوته با نهضتِ پُر شور
نقشِ پلیدِ آن مستکبرانِ زور
هفتاد و دو یارِ با غیرت و غیور
دارد قیامِ او برنامه ای از نور
نورِ حقیقت تاجِ رهبری گردد
از سیرتِ قرآن فرمانبری گردد
برهانِ حق بر باطل برتری گردد
روحِ کرامتها حق محوری گردد
آمد دلِ میدان با حجّت و برهان
کاخِ ستمگر را از بُن کند ویران
عهدی که او بسته با خالقِ سبحان
اسلام بماند تا پاینده در دوران
او نقشِ جانبازی در کربلا دارد
حتٌی اگر رویش تیغِ بلا بارد
او کینه ی دیرین با اشقیا دارد
شوقِ شهادت در راهِ خدا دارد
با کلٌِ هستی سویِ اشقیا آمد
باجان خریدارِ رنج و بلا آمد
سازد ضعیفان را از بند رها آمد
او بهرِ یاریِ دینِ خدا آمد
شاعر : هستی محرابی
- سه شنبه
- 21
- آذر
- 1396
- ساعت
- 8:58
- نوشته شده توسط
- احسان نیکخواه
- شاعر:
-
هستی محرابی
ارسال دیدگاه