بند اول :
ستاره ها دارن میان از آسمون رو زمین
گل می ریزه خود خدا از بالا عرش برین
برای بار سومه بابا شده مرتضی
داره پیمبر خدا بهش می گه آفرین
ملائکه پشت درن برای عرض ادب
تا برسن به محضر امیر و شاه عرب
نوره که می باره از آسمون به اذن خدا
مدینه بازم شده غرق شوق و شور و طرب
لبخند ، روی لب اومد
مهتاب ، بین شب اومده
زهرا ، مادر شده آخه
زینب اومده
« خدایا به درد ما دوا بده (2)
تموم مریض ها رو شفا بده (2)
به حق زینب »
بند دوم :
زینب کبرایی و از هر چی سره سرتری
بعد بی بی زهرا تو از کل زنان برتری
آئینه ی علی و فاطمه یقیناً تویی
با گریه هات داری دل پیمبر و می بری
صورتش رو گذاشت روی صورت تو مصطفی
داره می باره جلو چشم مادر و بچه ها
نمی دونم پیمبر خدا تو فکر چیه
ولی داره به زیر لب زمزمه ی کربلا
اومد ، نیلوفر حسین
غمخوار و یاور حسین
زهرا ، می گه صداش کنید
خواهر حسین
« خدایا به درد ما دوا بده (2)
به ما دیوونه ها کربلا بده (2)
به حق زینب »
- چهارشنبه
- 27
- دی
- 1396
- ساعت
- 17:16
- نوشته شده توسط
- سحر سخن
- شاعر:
-
حسین بابانیا
ارسال دیدگاه