میان قبلۀ محراب ناله ها کردم
به هر قنوت برای همه دعا کردم
برای این که به وصل حبیبه ام برسم
به قلب سوخته هر شب خدا خدا کردم
گرفته مسجد کوفه شمیم تو زهرا
ببین چه محشری از عاشقی به پا کردم
میان گودی محراب تا زمین خوردم
عجیب یاد تو و داغ کوچه را کردم
تو گیر کردی و نام مرا صدا کردی
ببین به صورت خونین تو را صدا کردم
عزیز من به تو گفتم که بی تو می میرم
ببین به عهد چهل ساله ام وفا کردم
دلم ز بس نگران نگاه زینب بود
دو شانه حسنین خودم رها کردم
محارمند کنون دور دخترم اما
اشاره جانب گودال کربلا کردم
تمام شاخه گلانش به نیزه چیده شود
به پیش دیده زینب گلو بریده شود
شاعر : قاسم نعمتی
- پنج شنبه
- 19
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 13:17
- نوشته شده توسط
- علی
- شاعر:
-
قاسم نعمتی
ارسال دیدگاه