ندا به حق علي و دعا به حق علي
دوا به حق علي و شفا به حق علي
چه سرفرازم و آقا شدم براي خودم
بلند ميشود و افتاده پا به حق علي
گداي كوچه ي زهرا شدم عزيز شدم
بزرگ ميشود اينجا گدا به حق علي
عجيب نيست اگر باز هم دري واشد
نجات داده مرا بارها به حق علي
مگر نه اينكه هميشه خجالتم دادي
مگر نه اينكه تو گفتي بيا به حق علي
چه خوب دست من و دامنت گره خورده
شده ست اين گره ي بسته وا به حق علي
تمام حاجتم اين بود آشتي با تو
شده ست حاجت كهنه روا به حق علي
اگر كه پرده بيفتد چه آبرو ريزي ست
مريز آبرويم را خدا به حق علي
به من ز ِ اَخم تو آنقدر عرصه تنگ آمد
بگير تنگيِ قبر مرا به حق علي
به حق فاطمه كه پيش زينبش ميگفت
بلند ميكنم اين شانه را به حق علي
حبيب نيازي
- پنج شنبه
- 19
- مرداد
- 1391
- ساعت
- 14:22
- نوشته شده توسط
- علی
ارسال دیدگاه