کمی آرامتر اسماء، شکسته استخوانهایش
ببین جاری شده خون از جراحت های پنهانش
اگر چه آب میریزی به روی پیکرش امّا
کمی آرامتر، طاقت ندارد جسم بی جانش
به زیر پیرهن می شویم آهسته کبوتر را
ببین خونابه جاری می شود از بال و پرهایش
به من دیگر نباید خرده ای گیری اگر گریم
که اکنون دست من آمد به پهلوی شرربارش
وداعش می کنم با چشم خونبارم همین امشب
به روی سینه سنگین تر شود هر لحظه غم هایش
ندارم باور این غم را، مرا طاقت نمی ماند
چگونه خاک ریزم نیمه شب بر روی چشمانش
کمی می مانم آنجا در کنار قبر زهرایم
کمی یاسین می خوانم کنار قبر پنهانش
خدایا، صبر مشکل، دوری از زهرای من مشکل
به این یا آن بگریم همزمان همراه طفلانش
بیا اکنون کمک کن غسل زهرای مرا امّا
کمی آرامتر اسماء، شکسته استخوانهایش
- جمعه
- 6
- بهمن
- 1396
- ساعت
- 23:41
- نوشته شده توسط
- وحید ولوی
- شاعر:
-
وحید ولوی
ارسال دیدگاه