جرم من را ننویسید که ساغر زده ام
بنویسید که امشب دو برابر زده ام
مست بودم که چنین باده مکرر زده ام
گرچه یک بار فقط میکده را در زده ام
شصت و نه بار ز میخانه جواب آمده است
ذره در چشم کریمان به حساب آمده است
در عریضه ننوشتم که دوا می خواهم
نان من کم شده یا آب و هوا می خواهم
ننوشتم صله ی شعر عبا می خواهم
شصت و نه بار نوشتم که تو را می خواهم
شصت و نه قطره اشکم که چکیدم امشب
شصت و نه مرتبه باید بنویسم زینب
آن خدایی که ازل پایه پیوند گذاشت
گریه را مرحله آخر لبخند گذاشت
نام میلاد تو را گریه یک بند گذاشت
به خدا اسم تو را نیز خداوند گذاشت
خواست جام اسدالله لبالب باشد
امر فرمود که او صاحب زینب باشد
زینت زینت دنیا چه کسی غیر تو بود
سوره کوثر مولا چه کسی غیر تو بود
دومین ام ابیها چه کسی غیر تو بود
نه،بگو مادر زهرا چه کسی غیر تو بود
تو خدیجه شده ای نه تو پیمبر شده ای
مادرِ مادر و بابا و برادر شده ای
شأنت این بود برای پدرت ناز کنی
با همان دیده بسته سخن آغاز کنی
عشق را پیش نگاه همه ابراز کنی
چشم خود را به روی کعبه فقط باز کنی
قبله ای نیست تورا غیر دو ابروی حسین
جز تو ما را نبرد هیچ کسی سوی حسین
کم نوشتم اگر از تو قلمم محرم نیست
کم نوشتم ولی از لطف نوشتی کم نیست
بی تو ایمان من و اهل زمین محکم نیست
آنکه در وصف تو شعری نسرود آدم نیست
آدم آن است که از عشق تو دیوانه شود
تا ابد حلقه به گوش در این خانه شود
کمرت پیش کسی خم نشد الا،الله
پنج خورشید به دور تو بگردند ای ماه
میروی،پشت سرت راه می افتد ناگاه
ذکر لا حول ولا قوه الا بالله
پنج تن دور سر تو صدقه گردانند
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
چشمهایت سندی بود که دریا بودی
فوق ادراک همه عرش معلا بودی
هرکجا بود حسین تو همانجا بودی
آنچه خوبان همه بودند تو تنها بودی
شب میلاد تو چشم من اگر تر بوده
چون که این اشک ثوابش دوبرابر بوده
ای که پیغامبر واقعه دردی تو
زن ولی مردتر از مردتر از مردی تو
کربلا را به خدا کرببلا کردی تو
بره را از دهن گرگ درآوردی تو
گرگها پیرهن یوسفتان را بردند
تو نبودی همه اهل حرم می مردند
- شنبه
- 7
- بهمن
- 1396
- ساعت
- 17:41
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محسن عرب خالقی
ارسال دیدگاه