راه دادی و مرا دادی خجالت مثل قبل
دست من آخر رساندی برگ دعوت مثل قبل
مثل هرسال آمدم.. دارم به تو رو میزنم
باز کن آغوش خود را با محبت مثل قبل
غصه ام تنها رضایتمندی تو از من است
راحتم کن پس به اعلام رضایت مثل قبل
باز با پیراهن مشکی صدایت می زنم
تا که دستم را بگیری بین هیئت مثل قبل
چشم من در روضه ها مانند کوثر میشود
فاطمه بر قلب هرکس داده رقّت مثل قبل
اشک ما را فاطمه با دست هایش پاک کرد
مادری کرده به مشتی بی لیاقت مثل قبل
خاک پای مادرم را من به چشمم می کشم
تا بگیرد اشک من در روضه برکت مثل قبل
پیش زهرا که نبودم ، پس به پای مادرم...
می زنم من بوسه مِن باب عبادت مثل قبل
هر که اینجا نوکری کرده خیالش راحت است
چون که زهرا می دهد قول شفاعت مثل قبل
سینه ام با آتش در سوخته در روضه ها
از درونم آمده بالا حرارت مثل قبل
- شنبه
- 7
- بهمن
- 1396
- ساعت
- 19:11
- نوشته شده توسط
- ایدافیض
- شاعر:
-
محمد سعید طالبی
ارسال دیدگاه