فاطمیه رسیدهُ و...
صحن چشا پر از نمه
آخر یه روزی جون میدم
با روضه های فاطمه
روضه ی داغ این شبا
روضه ی دیوار و دره
چهل نفربه یک نفر!
یه جنگ نا برابره
به پشت در خوند
مادرما روضه
محسنو کشتن
کجایی یا فضه؟!
میسوزم از مصیبتِ
کبودی های پیکرش
از غصه های دختر و
از گریه های همسرش
چیکار کنه فضه براش
تو اون هیاهو و بلا
در روی مادر افتاده
محسن به زیر دست و پا
میمیرم آخر
از غصه ی مسمار
محسن و کشتن
بین در و دیوار
من شنیدم تو کوچه ها
به زخم تو نمک زدن
جلو چشای مجتبی
بدجور تو رو کتک زدن
قباله پاره پاره شد
بدستِ ون نامردِ پست
دیگه نگم چیا کشید
غرور فاطمه شکست
گم کرده راشو
بی صبر و طاقته
آی اهل عالم
اینا حقیقته
شال عزا نشسته رو...
شونه ی صاحب الزمون
اخه رسیده موسمِ
عزای مادری جوون
به روی قلب آقامون
این شبا آوار غمه
دلیل گریه هاش یقین
سنّ کم و قدّه خمه
ایشالامیاد
منتقم مادر
تلافی میشه
سیلی و میخ در
صحن چشا پر از نمه
آخر یه روزی جون میدم
با روضه های فاطمه
روضه ی داغ این شبا
روضه ی دیوار و دره
چهل نفربه یک نفر!
یه جنگ نا برابره
به پشت در خوند
مادرما روضه
محسنو کشتن
کجایی یا فضه؟!
میسوزم از مصیبتِ
کبودی های پیکرش
از غصه های دختر و
از گریه های همسرش
چیکار کنه فضه براش
تو اون هیاهو و بلا
در روی مادر افتاده
محسن به زیر دست و پا
میمیرم آخر
از غصه ی مسمار
محسن و کشتن
بین در و دیوار
من شنیدم تو کوچه ها
به زخم تو نمک زدن
جلو چشای مجتبی
بدجور تو رو کتک زدن
قباله پاره پاره شد
بدستِ ون نامردِ پست
دیگه نگم چیا کشید
غرور فاطمه شکست
گم کرده راشو
بی صبر و طاقته
آی اهل عالم
اینا حقیقته
شال عزا نشسته رو...
شونه ی صاحب الزمون
اخه رسیده موسمِ
عزای مادری جوون
به روی قلب آقامون
این شبا آوار غمه
دلیل گریه هاش یقین
سنّ کم و قدّه خمه
ایشالامیاد
منتقم مادر
تلافی میشه
سیلی و میخ در
- پنج شنبه
- 12
- بهمن
- 1396
- ساعت
- 19:48
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
گروه شاعرانه ها سبک
ارسال دیدگاه