• دوشنبه 3 دی 03


زمزمه زبانحال حضرت زینب(س)با حضرت زهرا(س) 2 -(مثل قدیما دوس دارم دست بکشی رویِ سرم)

5801
4

مثل قدیما دوس دارم
دست بکشی رویِ سرم
روسریم و گره بزن
با دستِ زخمیت مادرم

چطور پرستاریت کنم؟
بند نمیاد خونابه هات
پهلو به پهلو که میشی
امون نمی مونه برات

حرفِ جدایی
نزن برام سخته
عروسْ بی مادر
چقدر سیاه بخته



اینقد برات ناله زدم
گرفته باز صدای من
چی شد که اون روز فضه رو
صدا زدی بجای من

سخته ببینی یکی با
گریه روزاشو شب کنه
اینکه ببینی مادرت
مرگ از خدا طلب کُنه

مقابل من
می سوزی‌ توی تب
بمون عزیزم
فقط برا یک شب



به من بگو این وقت شب
مادر چرا بیداری باز
چرا مث ابر بهار
آروم آروم میباری باز

داداش حسن چی دیده که
اینجوری گوشه گیر شده
از وقتی رفتید تو کوچه
انگاری خیلی پیر شده

شباتوخوابت
ناله نکن مادر
با نالهء تو
حسن میشه مضطر



توی بهار زندگی
مادر چرا خزون شدی
با اینکه هیجده سالته
شکستی قد کمون شدی

زخم روی سینه ت نذاشت
تا بگیرم تو رو بغل
میخوام پرستارت بشم
اگر بِده مهلت اجل

از درد پهلو
بیداری روز و شب
دعا بکن تا
بمیره جات زینب



بند دلم پاره شد از
وقتی بهم کفن دادی
چرا واسه داداش حسین
بهم یه پیرهن دادی

این کربلا کجاست که تو
دائم براش میزنی زار
وقتی ازش حرف می زنی
نداری آروم و قرار

چه گریه داره
وصیتای تو
چطور ببوسم ؟
آخه به جای تو...


✍ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ

#نوکری_زیر_یک_پرچم

@Shaeraneha_Sabk

  • پنج شنبه
  • 12
  • بهمن
  • 1396
  • ساعت
  • 19:55
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 716.96 KB
تعداد بازپخش 560
تاریخ بارگذاری پنج شنبه 12 بهمن 1396 12:55

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران